در محضر شهدا
رفتار شهید نوروزی در شب شهادتش عجیب بود. غسل شهادت انجام داد و پیراهن مشکے که همه ساله برای اقامه عزای ائمه به ویژه محرم و صفر می پوشید را بر تن ڪرد . فردای آنروز در آخرین عملیات سامرا مهدی سکان فرماندهی را برعهده داشت و برایش به نتیجه رسیدن عملیات خیلی مهم بود .
✳️با انرژی عجیبے که داشت از این سو به آن سو می رفت و عملیات را هدایت مےڪرد . ما تقریبا در ڪمین دشمنان افتادیم و آتش سنگین از چند طرف به سمت ما می بارید ، از سه طرف به ما تیراندازی می شد حتی آنقدر نزدیک شدند که نارنجک دستی هم میانداختند.
✅در یکے از آخرین لحظات ، مهدی شجاعانه ایستاد و به طرف آنان تیراندازی کرد اما ناگهان با ضربه به زمین خورد ، بلافاصله کاپشنش را درآوردم تیر به سمت راست سینه اش خورده بود و از آنطرف در رفته بود اما خونریزی بسیار شدیدی داشت با همین حالت هنوز یک خشاب گلوله داشت باز هم شجاعانه ایستاد و تا آخرین فشنگش را هم ایستاده و به زانو شلیک کرد اما دیگر جانی برایش نمانده بود نفسش به شماره افتاده بود همه می دانستیم که مهدی چقدر عاشق امام حسین است ، مدام ذکر لبش یا حسین بود و این لحظه آخر هم یا زهرا گفت. یکی دو تا از بچه های دیگه اومدن و پوشش دادن و من مهدی را کول کردم و کشان کشان آوردم عقب تر و صدایش هم آرام شنیده می شد که می گفت یا حسین به بیمارستان رسیدیم نیم ساعت طول کشید اما مهدی شهید شده بود و من هم بی برادر …
📚روایت همرزم شهید مهدی نوروزی. از کتاب مدافعان حرم. اثر گروه شهید هادی در محضر شهدا باشید.