در محضر شهدا
مجلس خیلی با صفایی بود اما آنچه می خواستم نشد. بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت رو پیدا کردم … می گفتن اسمش سید مجتبی علمدار هست.
گفتم: آقا سید من یه سؤال دارم ! من هر هیئتی که میرم ، وقتی روضه می خونن و مداحی می کنن ، اصلا گریه ام نمی گیره چه کار کنم؟!
سید نگاهی به من کرد و گفت : « در این مراسم هم که من خوندم باز گریه ات نگرفت ؟ »
گفتم : « نه اصلا گریه ام نگرفت . »
✳️رفت توی فکر ؛ بعد با لحن خاصی گفت : می دونی چیه !؟ من گناهانم زیاده ، من آلوده ام ، برای همین وقتی می خونم اشک شما جاری نمیشه .
سید این حرف رو خیلی جدی گفت و رفت .
من تعجب کردم ، تا اون لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال رو از آن ها پرسیدم ، به من می گفتن : « شما گناهانت زیاده ، شما آلوده ای ، برو از گناهان توبه کن اون وقت گریه ت می گیره . »
✅من می دونستم مشکل از خودم هست اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاکشو رو می رسونه …
از اون وقت به بعد مرتب به هیئت رهروان می رفتم ؛
خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری میشد …
📚برگرفته از کتاب علمدار. اثر گروه شهید هادی. در محضر شهدا باشید.