میرویم از برادرانمان دفاع کنیم
برادر “شـهید ملازهی” میگوید: من در تهران سرباز بودم.
عمر وقتی آمده بود اینجا تا اعزام شود به من زنگ زد و گفت: دارم می روم سوریه، بیا برای آخرین بار ببینمت.
قبلش مادرم گفته بود برادرت می خواهد بیاید با تو کار دارد.
✳️عمر با من در میدان آزادی قرار گذاشت. وقتی رفتم با دو نفر دیگر از دوستانش بسیار خوشحال آنجا بودند.
پرسیدم: داری میری کجا؟
گفت: جنگ.
گفتم: اینها هم هستند؟
گفت: آره، حدود صد نفر هستیم میرویم از برادرانمان دفاع کنیم. برای ما شیعه و سنی فرقی ندارد. همه با هم هستیم.
✅کاملا مشخص بود که کاملا فکرهایشان را برای رفتن کرده اند و میدانند دشمن مقابل ما بحثش شیعه و سنی نیست، بلکه همه عوامل آمریکا هستند.
💐میگفت: مهم نیست خون ما اینجا یا سوریه بریزد مهم این است که ما به کمک برادرانمان میرویم.
🌺بسیجی شـهید مدافع حرم از اهل سنت شهید عمر ملازهی.